ذکر مصائب عصر عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
این بغض و کینه از طمع سکّه و زر است یا زخمهای کهنه صفین و خیبر است؟ بـاور نـمـیکـنـم کـه نـوشـتـنـد راویـان زینب میان لشکر بیگانه مضطر است ماهش خسوف کرده در آنسوی نخلها ماهی که چشم خورده و در خون شناور است پـاشـیـده دانـه دانـه تـسـبـیـح بر زمـین هر جا نگـاه میکند اعضای اکبر است مانـدم چگونه خـیره به گـودال میشود آن خواهری که دار و ندارش برادر است مردی غـریب مـانـده، بـمـاند ادامـهاش کمتر سخن بگویم از این لحظه بهتر است دستور میرسد که «عـلیکـن بالـفـرار» تنهـا تلاش اهل حرم حفظ معجـر است عطـر گـلاب کرب و بلا را فرا گرفت بیـچـارهایم اگر سُـم اسبان معـطر است خون گریه کرد سنگ، ولی هیچکس ندید چـشم عـقـیـله عرب از ماجرا تر است هـمـواره بـوتـراب بـنـازد به دخـتـرش کوهی که در صلابت خود حیرت آور است کـوتـاه میکـنـم سـخـنـم را که شـأن او از درک کـائنات و خلایق فـراتر است شاعر عجیب نیست که حیران کربلاست با چند واژه در پی توصیف محشر است |